ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
دیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیدهام
امروز عقل من ز من یکبارگی بیزار شد
خواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیده ام
در دیده من برآ وز چشم من بنگر مرا
زیرا برون از دیده ها منزل گهی بگزیده ام
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیده ام
تو مست مست سر خوشی
من مست بی سر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی
من بی دهان خندیده ام
چندانک خواهی درنگر در من که نشناسی مرا
زیرا از آن کم دیدهای من صدصفت گردیدهام
در زخم او زاری مکن دعوی بیماری مکن
صد جان شیرین داده ام تا در بلا بخریده ام
پیش طبیبش سر بنه یعنی منو تریاق ده
زیرا در این دام نزه من زهرها نوشیدهام
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیده ام
تو مست مست سر خوشی
من مست بی سر سرخوشم
تو عاشق خندان نهی
من بی دهان خندیده ام
برگرفته از اشعار #مولانا
#چاوشی نمیشه با نبودت ساده سر کرد......
برچسب : نویسنده : 3jashne-deltangiam4 بازدید : 5